پدربزرگم اکنون کنار خداست


پدر بزرگ رفت
به همین راحتی رفت
دیگر چهره اش را نخواهم دید
ان همه مهربانی اکنون زیر خاک است
یک خاک سرد . یک اندوه بی کران
کاش یکبار دیگر چهره ات را می دیدم
کاش می دیدی چقدر برایت گریه کردم
خدا کند خاک تحمل آن همه بزرگواری را داشته باشد
از امروز دیگر خانه مادر بزرگ معنایی ندارد
در این جهان تنها خاطراتت است که زندگی می کند
بار دیگر خدایا از من چیزی گرفتی که دادنش سخت بود
من که می آمدم در آغوشت اگر تنها اگر در خواست می کردی
باشد بار دیگر اندوه یاران را می بینم و شعر استقامت را زیر لب فرباد می زنم
خدایا  ان روز را عشق است که به آغوشت می آیم کنار پدر بزرگ
کمی صبر بده تا زمان را متوجه نشوم و بیشتر به یادت باشم

پدر بزرگم روحت شاد و قلبت نیرو مند .
سلام مرا به خدا برسان و بگو به دیدارتان می آیم
یا تنها یا با ........................

تسلیت مرا بپذیر ای نوه ی پدر بزرگ.


 

گل سرخ صحرایی

رویای باران می بینم
رویای باغ ها را در میان صحرای شن
از خواب برمی خیزم، با رویاهایی پوچ
رویای عشق می بینم، و زمان از دستانم می گریزد

رویای آتش می بینم
در رویایم دو قلب در هم می پیچند و هرگز نمی میرند
و در کنار آتش
سایه ها هوس انسانی را نقاشی می کند

این گل سرخ شیرین صحرا
که سایه اش رازی نهان در خود دارد
این گل صحرا
شیرینی هیچ عطری این چنین آزارت نمی دهد

و حالا او بازگشته است
و چنین است که او منطق رویاهایم را ویران می کند
این آتش می سوزاند
درمی یابم که به هیچ چیز شبیه نیست

رویای باران می بینم
چشم به آسمان بالای سرم می دوزم
چشمانم را می بندم
این عطر کمیاب شیرینی مست کننده عشق است

گل سرخ شیرین صحرا
این خاطره قلب ها و روح های پنهان است
این گل صحرایی
این عطر کمیاب شیرینی مست کننده عشق است
ستینگ

خاکستری ترین مرد یخی


همیشه می گفتی دروغ چیزه بدی است.
فکر نمی کردم یه روز خودت هم دروغگو باشی
گلی جونی که همه براش می مردند یه دختر نقاب دار باشه.
همیشه می گفتی مهربان باش ولی خودت معنی مهربانی رو فراموش کردی.
من از دختر های دروغگوی مثل تو خوشم نمی یاد
چرا فکر می کنی کاری که می کنی درسته؟
مگه قرار نبود ...................؟
پس چی شود یکدفعه؟ نظرت بر گشت چرا؟
از تو یکی انتظار نداشتم.اصلا حالم از مرد یخی بودن به هم می خوره.
من به خاطر تو شدم مرد یخی ولی تو دیگه گلی جون نیستی..
تو شدی گلناز دنیای آدم بزرگ ها.
من را از دنیای آدم بزرگ ها آوری پیش خودت ولی خودت رفتی جای من؟
من همین جا می مونم.لااقل اینجا تو همین وبلاگ بویی از گلی جون می یاد.
انقدر می مونم تا بیای پیشم و معزرت خواهی کنی.
شایدم هیچ وقت نیایی آخه غرور داره کورت می کنه.
من غرورم را به خاطر تو ریز ریز کردم ولی تو نمی کنی.
شایدم می خوای از زندگیت بهتر استفاده کنی.بدون من .
بین آدم بزرگ ها.باشه می بخشمت برای فرامو ش کردن من.
ولی اگر رفتی به هیچ کس نگو یه روزی خارج از دنیای شما گلی جون بودم.
گلی جونی که مرد یخی حاضر بود براش.............
اگر بگی دیگه تو این دنیای مجازی  کسی به کسی اعتماد نمی کنه
خدایا چی شد یکدفعه؟ تو که می شناسی من رو. اشکال از من است؟
کاری ندارم تو این دنیا که انجام بدم فقط انتظار برای امدنت
حتی اگر یه عمر طول بکشه