آن زمان که روح بزرگ با روحت برخورد می کند
آن زمان که روزه ات را با گریه افطار می کنی
تو دیگر زمینی نیستی
و روح بزرگ تو را در آسمان عشقش شناور ساخته است
ان روح بزرگ تویی
تویی که امروز با صدایت بیشتر از همیشه خوشحالم کردی
داری بزرگ می شی
یک نصیحت :
هیچ وقت برای سکس پولی نپرداز
اگر دلت سکس خواست بگو تا مخ زدن را یادت بدهم
تا رایگان از دوستانت استفاده کنی
چند سال پیش این حرف ها را به من زد
هنوز صدایش که با افتخار حرف می زد در گوشم هست
ولی
زندگی من را دوستانم تشکیل می دهند
دوستانی که حاضرم تمام ثروت های دنیا را فدای یک تار مویشان کنم
چطور از من می خواهی به خاطر پول ناچیز سکس به انها خیانت کنم!!
اگر روزی دلم سکس خواست
به سوی یک فاحشه می روم و پولش را می پردازم
که لااقل به خودم خیانت کرده باشم نه به دوستانم
سکس حقیر تر از ان است که وارد علاقه قلبی ام شود
ولی زیباست به اندازه خالی شدن روان
ولی باز نه به قیمت رفاقتم
اتاق من
همان اتاقی که تنهایی مرا می بلعد
و من و اتاقم همیشه با همیم
اگرچه تا امروز ارزوی داشتن یک اتاق تکی برای خودم هرگز بر اورده نشده ولی من و اتاقم همیشه با همیم . درست در کنار دریچه سمت راست فلبم
شاید بتوان گفت من و اتاقم همسایه همیشگی عشق تو هستیم
درسته اتاق من از فضایی که تو در درون قلبم اشغال کردی خیلی کوچکتر است
ولی در اتاق کوچک من صفا وجود دارد:
بوی گندم مرا از خواب بیدار می کند
به عشق سلام کردن به تنها همسایه ام تا شب زندگی می کنم
و شب با نگاه کردن عکس خدا بر روی پنجره چشم هایم را می بندم
تقدیم به اجاره نشین همیشگی قلبم:
دختر خاکستری