می توانستی نباشی ولی هستی
و من بودنت را لبخند می زنم
بگذار همه بدانند
اری من شادترینم چون تو را دارم
چون ما با هم خوشبخت ترینیم
ادم ها حجوم اوردن
برگ های سبزتو بردن
توی پاییز و زمستون ساقتو به من سپردن
نه!!!!!!
نه دیگه پا می شم این بار
خالی از هر شک و تردید می رم اون بالاها مغرور
بسه هر چی سختی دیدم
!!!! نمی گذارم هیچ کس گلم را و خودم را اثیر کند !!!!
مناجات های شبانه با چشمانی پر ز اشک
دلی بی تاب و چشمی محتاج دیدنت
دلی بزرگ دیوانه داشتنت و روحی وسیع
تا آسمان ها را در پیت می ایند ولی تو باز بالا تری
شاید بالا تر از فرشتگان
در اغوش خدا و من تنها
بزرگوار کمی شما هم نزول کنید اگر می شود
چون هر بار که می ایم بالا و پیدایت نمی کنم
می میرم و مجبورم بی تو در ثانیه ها جان دهم