به حرمت تمام روز هایی که بی خبر می آیی
گمنام نظر می دهی
آرام می روی
من استوار ایستاده ام و جا نمی زنم
اماده تصمیم های بزرگ رندگیم
شانه هایم هنوز محکمند
.: الرحمن :.
برای چندمین بار چراغ ها خاموش بود
نگران شدم که شاید دوباره من نامحرم روزهای سختتم
دیگر کلک هایت قدیمی شده کوچولوی عرفان!!!
Can i help you miss
خوابم نمی بره
امروز خیلی منتظز زنگت بودم
با اینکه حساب کتاب نداشت ولی فکر می کردم می زنگی
دلم یا گرفته یا خیلی خیلی تنگه
هی جویان می اید جلوی چشمام
عادت کرده بودم به داشتنت . به صدات
با اینکه همش برات تامحرم بودم و محرمم بودی
حقم این نیست!! قبول داری؟
به خاطر اون گوشکوب متبرک به شرت نمی گم ها!
نه به خاطر خودم می گم که بی تو هیچی رو نمی خوام
فقط کاشکی بودی . کاشکی............ خدااا...
دختر خاکستری
امروز دارم فکر می کنم وقتی برگشتیم برای خدا سوقاتی چی ببریم؟
هنوز چیزی به ذهنم نرسیده
چی میگی؟
همه فروخته اند به قیمت فاحشه ای تکراری
هنوز کسی می گوید مفروش
بیش از این می ارزی
خدا کند تو نفروخته باشی خودت را
تو تنها باقیمانده منی
و من تنها عقب مانده تو
سلام
۲تا دوست خیلی وقت ها نمی تونند هم دیگرو ببینند
خوب اشکالی نداره و تحمل می کنند تا لحظه دیدار
ولی خیلی فرق داره که بتونند و نخواهند همدیگرو ببینند
یا عادت کنند به دوری و دوستی
شاید دیگه اون اسمش رفاقت نباشه
این حرفا خیلی وقته تو دلمه و می خوام بهت بگم
راستی امروزا که به خودم نگاه می کنم می بینم
یه کوچولو بهتر شدم باهات و راحت ترم
ولی هنوز نه به راحتی نوشتن برات
هنوز باید صبورم باشی فرشته :ی