دارم حس می کنم بی تو بودن را .
امروز نوشتم از دوری توبه کردم.
از جدایی ترسیدم.
حس کردم بی تو هیچ هستم.
می خواستم غرورم را قربانی وصلتمان کنم.
ترسیدم از من نا امید شوی.
ولی بی تو بودن سخت است.
ساده پا بر زندگیم گذاشتی ولی رفتنت ساده نیست.
صدایت غریب ترین صدای قابل فهم من است.
شوخی شوخی دیگه بهت عادت کردم.
وارد دنیای عشق نشده فارق تحصیل شدم.
دلت رو می دی به دلم.
شاید اومدم شایدم نه.
کاش می شد گریه کردن رو نوشت.
کاش می شد بغض هر شب رو برات تعریف کرد.
کاش می شد حالم رو برات توصیف کنم.
کاش می دیدی با تمام غرورم جلوت زانو زدم.
دست هام رو به شکل صلیب درآوردم.
روم نمی شه بهت بگم اشتیاه کردم ولی از تو چشام بخون
فقط اشک های تو چشام رو نگاه نکن که فقط تصویر زیبای خودتو می بینی.