خانه عناوین مطالب تماس با من

دختر خوب و دوست‌داشتنی من

دختر خوب و دوست‌داشتنی من

جدیدترین یادداشت‌ها

همه
  • سالگرد عاشق شدنمه اما حیف که از هم چه جسمی و چه روحی دوریم ! چه قدر زود ت
  • [ بدون عنوان ]
  • [ بدون عنوان ]
  • [ بدون عنوان ]
  • [ بدون عنوان ]
  • [ بدون عنوان ]
  • [ بدون عنوان ]
  • [ بدون عنوان ]
  • [ بدون عنوان ]
  • ماهی شاه گلی
  • [ بدون عنوان ]
  • [ بدون عنوان ]
  • [ بدون عنوان ]
  • [ بدون عنوان ]
  • [ بدون عنوان ]

نویسندگان

  • گلناز جون 436
  • گلی جون 21

بایگانی

  • آذر 1389 1
  • آذر 1388 5
  • آبان 1388 2
  • آذر 1387 3
  • آبان 1387 3
  • مهر 1387 1
  • اردیبهشت 1387 1
  • تیر 1386 3
  • خرداد 1386 9
  • اردیبهشت 1386 4
  • فروردین 1386 8
  • اسفند 1385 7
  • بهمن 1385 6
  • دی 1385 9
  • آذر 1385 4
  • آبان 1385 4
  • مهر 1385 2
  • شهریور 1385 5
  • مرداد 1385 7
  • تیر 1385 18
  • خرداد 1385 16
  • اردیبهشت 1385 28
  • فروردین 1385 9
  • اسفند 1384 14
  • بهمن 1384 16
  • دی 1384 20
  • آذر 1384 5
  • آبان 1384 12
  • مهر 1384 15
  • شهریور 1384 20
  • مرداد 1384 19
  • تیر 1384 5
  • خرداد 1384 17
  • اردیبهشت 1384 23
  • فروردین 1384 12
  • اسفند 1383 3
  • بهمن 1383 3
  • دی 1383 4
  • آذر 1383 3
  • آبان 1383 7
  • مهر 1383 6
  • شهریور 1383 10
  • مرداد 1383 10
  • تیر 1383 3
  • خرداد 1383 13
  • اردیبهشت 1383 11
  • فروردین 1383 5
  • اسفند 1382 20
  • بهمن 1382 7
  • دی 1382 7
  • آذر 1382 11
  • تیر 1382 1

آمار : 280970 بازدید Powered by Blogsky

عناوین یادداشت‌ها

  • سالگرد عاشق شدنمه اما حیف که از هم چه جسمی و چه روحی دوریم ! چه قدر زود ت 4 آذر 1389 01:14
  • [ بدون عنوان ] 29 آذر 1388 23:27
    من خواب دیده ام که تو آغاز می شوی....
  • [ بدون عنوان ] 27 آذر 1388 01:31
    دل من یک روز به دریا زد و رفت پشت پا به رسم دنیا زد و رفت پاشنه کفش فرار و بر کشید آستین همت و بالا زد و رفت یک دفعه بچه شد و تنگ غروب سنگ توی شیشه فردا زد و رفت حیوونی تازگی آدم شده بود به سرش هوای حوا زد و رفت دفتر گذشته هارو پاره کرد نامه فرداهارو تا زد و رفت زنده ها خیلی براش کهنه بودند خودشو تو مرده ها جا زد و...
  • [ بدون عنوان ] 15 آذر 1388 16:13
    یه شروع یه پایان یه قصه ی ناتمام یه قصه یه غصه یه عالمه حرف های نگفته این بالا اون پایین آسمون آبیه این منم اون تویی با یه حصار گنده قلب من قلب تو کجاست تو این بیابون؟ شب هایم شب هایت خفته تر از روزهامون تو رفتی من می رم هر یک به خانه ی خود می سوزیم هرکدام از غم هجرت در خود دست من قلب تو یخ زده ز سرما تنهایی بی کسی...
  • [ بدون عنوان ] 13 آذر 1388 20:55
    هوا تاریک است آرم و ساکت در یک شب زمستانی دارد آرام آرام برف می بارد همه ی انسان ها در خانه های گرم خود در حال زندگیند هوا زیاد سرد نیست کمی آن طرف تر عاشقی به پنجره خیره شده پنجره ای که خاطرات عاشقانه اش را پوشش می دهد آن طرف پنجره معشوقه اش در حال خودش زندگی می کند و عاشق با برقی در چشمانش به آهنگ پیانو گوش می دهد...
  • [ بدون عنوان ] 5 آذر 1388 23:33
    خوب برای من. بد برای تو بد برای من . خوب برای تو تقدیر دو قطب هم نام سکوت تنها صبر امید آینده تو من چرا دنیا خدا؟ کجا کی چرا؟ خداااااااااااااااااااااااااااااا
  • [ بدون عنوان ] 23 آبان 1388 21:10
    کنار سیب و رازقی نشسته عطر عاشقی من از تبار خستگی بی خبر از دلبستگی عاشقم ابر شدم صدا شدی شاه شدم گدا شدی شعر شدم قلم شدی عشق شدم تو غم شدی ماه شدم ابر شدی اشک شدم صبر شدی برف شدم آب شدی قصه شدم خواب شدی لیلای من دریای من آسوده در رویای من این لحظه در هوای تو گمشده در صدای تو من عاشقم مجنون تو گمگشته در بارون تو مجنون...
  • [ بدون عنوان ] 1 آبان 1388 10:30
    قطار در حال حرکت ... از پنجره قطار به بیرون خیره شده ام ولی چیزی را نگاه نمی کنم در تنهایی محو در افکار خویشم نت چندم پیانو مثل آخرین فیلم تورناتوره سکوت وجودم را می شکند با هر بار صدای این نت گوله ای اشک در چشمانم جمع می شود سکوت و تنهایی سنگینی تن من هم مثل تارهای پیانو شروع به لرزیدن می کند بازی انگشتان پیانیست روی...
  • [ بدون عنوان ] 16 آذر 1387 19:49
    اشتیاقی که به دیدار تو دارد دل من من دانم و او داند و داند دل من
  • ماهی شاه گلی 9 آذر 1387 18:29
    ماهی شده بود باورش تور اگه بندازه سرش میشه عروس ماهیا شاه ماهی میشه همسرش ماهیه باورش نبود تور اگه بندازن سرش نگاه گرم ماهیگیر میشه نگاه آخرش . . .
  • [ بدون عنوان ] 5 آذر 1387 21:05
    یه دوست خوب به اندازه ی یه دنیا می ارزه ! آره دیگه ! تو رو میگم بابا
  • [ بدون عنوان ] 28 آبان 1387 14:36
    روزها تند و تند میان و میرن و فقط و فقط برامون گذر عمر رو دارن نه کار پیدا می کنم نه می تونم عین آدم درس بخونم نه اخلاق درست و حسابی دارم نه....
  • [ بدون عنوان ] 7 آبان 1387 14:57
    تند و تند قدم برمی داری . به هیچ چی نگاه نمی کنی . بهت تنه می زنن . بهشون تنه می زنی . بوی عطر آشغالشون رو تحمل می کنی . می خندن ، زر می زنن ، جیغ می زنن ؛ دود سیگار حوالت می دن , هیچی نمی گی , رد می شی . داری یخ می بندی دلت می خواد بری یه جای گرم .... از بین پسرای قد بلند و موهای ژل زده شون رد می شی . از لابه لای...
  • [ بدون عنوان ] 1 آبان 1387 11:04
    نمی دونم چرا هر وقت می خوام بنویسم انقدر مشکل پیش میاد... نمی دونم چرا انقدر لوس و ننر شدم... انقدر خسته ام... و کوفته...
  • [ بدون عنوان ] 29 مهر 1387 21:05
    همه از دستم خسته شدند حتی تو و خود من . . .
  • [ بدون عنوان ] 18 اردیبهشت 1387 11:07
    هوا سرد است هوا بس ناجوانمردانه اینجا، می‌زند بر صورتم ضربه مرا تا کجا می‌بری تو باد وزنده من مال همین‌‌‌‌‌جام همین خاک همین کوی همین رود همین‌جا ...
  • [ بدون عنوان ] 12 تیر 1386 12:58
    یک سال پیش همین روز همین ساعت همین خدا همین هوا همین عطش دیدار همین علاقه همین انتظار ** جویان ** دربست؟ D:
  • [ بدون عنوان ] 11 تیر 1386 01:58
    امیر کشور دلها حسینه آرامش دل زهرا حسینه *- کاش کبوتر تشنه چاه آبت بودم علی کبوتر عاشق حریم حرم تنهایت کبوتر مجنون رهایی کبوتر پرواز
  • [ بدون عنوان ] 3 تیر 1386 19:01
    وایسا دنیا وایسا دنیا من می خوام پیاده شم
  • یایای 31 خرداد 1386 22:40
    من همون جزیره بودم خاکی و صمیمی و سبز واسه عشق بازی موج ها قامتم یه بستر نرم یه عزیز دردونه بودم پیش چشم خیس موج ها یه نگین سبز خالص برا انگشتر موج ها تا که یک روز تو رسیدی روی قلبم پا گذاشتی لحظه های عاشقی رو تو وجودم جا گذاشتی زیر رگبار نگاهت دلم انگار زیر و رو شد برای داشتن عشقت همه جونم آرزو شد تو نفس کشیدی انگار...
  • [ بدون عنوان ] 24 خرداد 1386 12:56
    حال عجیبی دارم نمی خواهمش ولی دوستش دارم دروغ می گوید ولی مهربان است با دیگران است ولی دوستم دارد کسی را جز او ندارم ولی نمی فهمد خودش اینجاست ولی دلش نیست خودش نیست ولی یادش اینجاست همین جا!! در قلب من همین جا!! در محور ناپیدای زمان *- هنوز امیدوارم که می آیی امید کسی را نا امید نکن نا معلوم
  • [ بدون عنوان ] 19 خرداد 1386 20:15
    وقتی روحم قطع نخاع شده کاری ندارم بکنم جز اینکه بشینم روی ویلچیر و به شما خیره بشم شمایی که تک تکتون حالم رو به هم می زنید حتی تویی که داری این متن رو می خونی امشب از آفرینش خدا هم متنفرم تو که جای خود داری کثافت!! می ترسم چیزی بنویسم و بعد پشیمان بشوم کاش نمی امدی که مجبور شوم اینگونه بمانم
  • [ بدون عنوان ] 17 خرداد 1386 01:05
    نازنینم رو می خوام اشک اشک سکوت من تازه عاشق شده بودم چقدر بی روح و پر خاطره تنها مثل خودم کجا؟
  • [ بدون عنوان ] 15 خرداد 1386 01:23
    چو نی ناله دارم ز درد جدایی *- هی روزگار
  • [ بدون عنوان ] 12 خرداد 1386 20:52
    ای خدای عشق ای عشق خدا ..:: G ::.. گل یاس من فعلا نیست گل یاس خدا رو دارن شبونه می برند
  • [ بدون عنوان ] 9 خرداد 1386 23:48
    چند وقتیست احساس می کنم کسی کم است دوستی که دنبالش می گردم کمی برایش صحیت کنم چقدر اینجا تنهایی حکم فرماست چقدر زود دل ها می گیرند چقدر ارام می گریند *- چراغ خاموش بود من کسی را ندارم
  • [ بدون عنوان ] 7 خرداد 1386 23:05
    بخند تا که نبینند حال بی قراریت رو گریه نکن خدا کریمه پسرم اگر بخواد بارون می باره نمی باره می دونم هیچ وقت نباریده دارم جون می دم به همین راحتی براش مهم نیست برای منم دیگه مهم نیست بای
  • [ بدون عنوان ] 1 خرداد 1386 23:21
    دوستمان داشتی که دوستت داریم ..... هنوز خدا سعی می کنم مرا بدزدد ولی من چا می زنم من تو را فقط با او می خواهم نه تو و نه مولایم را و نه پادشاه عالم را اول او را بده بعد یکایک شما را می بوسم فعلا *. هنوز قصد کوتاه امد ندارم مگر مهم عشق نیست؟ ان هم پاک!!!!!
  • [ بدون عنوان ] 23 اردیبهشت 1386 09:37
    من به دنبال دری پنجره ای می گردم که از ان تا به خدا پرواز کنم هیف پیش خدا هم دلم می گیرد ولی از شما خسته شدم
  • [ بدون عنوان ] 10 اردیبهشت 1386 19:27
    دلم شکست از خدایی که تویی پرستوی سفیدم پر نزن!! نروو *- دوست نداشتم جلوی دخترت بی ابرو شوم هرچند از سراب بی ابرو ترم برایش
  • 457
  • صفحه 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • ...
  • 16