مامان بابا رو می خواد بابا عاشقه اونه
به غیر از بعضی وقتا بابا چه مهربونه
وقتی که از درد سر دست می ذاره رو گیجگاش
اون بابای مهربون فحش می ده به بچه هاش
اون وقتی که هرچیزی جلوش باشه میشکنه
همون وقتی که هرکی پیشش باشه می زنه
غیر خدا و مادر هیچ کسی رو نداره
اون وقتی که بابا جون موجی می شه دوباره
دویدم و دویدم سر کوچه رسیدم
بند دلم پاره شد از اون چیزی که دیدم
بابا میون کوچه افتاده بود رو زمین
مامان داد می زد شوهرم رو بگیرین
تو رو خدا مرتضی زشته میون کوچه
بچه داره می بینه تورو به جون بچه
بابا رو دوره کردن بچه های محله
بابا یهو دوید و زد تو دیوار با کله
هی تند و تند سرش رو بابا می زد به دیوار
قسم می داد حاجی رو حاجی گوشی رو بردار
نعره های بابا جون پیچید یهو تو گوشم
الو الو کربلا جواب بده به گوشم
مامان دوید و از پشت گرفت سر بابا رو
بابام با گریه می گفت کشتن بچه ها رو
تو سینه و سرش زد هی سرش و تکون داد
رو به تماشا چیا چشم هاشو بست و جون داد
موج بابام کلید قفل در بهشته
درو کنه هر کسی هر چیزی که کاشته
شانه هایت را می طلبم که مرا غرق پرواز کند
فرشته بیا و مرا ببر
بگذار تا همیشه در هوای تو نفس بکشم
تا هرگز نفس تنگ نشوم
روزی که با تو اشنا شدم روزی بود که خدا را شناختم
روزی که وجودش را برای همیشه کنارم احساس کردم
حال در روز هایی که تو را ندارم
تنها یادگارت خدایست که مرا ارام می کند
<< تقدیم به بی انتها ترین >>
.:دختر خاکستری:.