جی جی ندارم !!!


سرم پایین بود توی کوچه داشتم راه می رفتم
یاد قدیما افتادم
مثل بچگی زیر چشمی به در و دیوار کوچه نگاه می کردم و تبسمی می زدم
چقدر بزرگ شدم
فاصله چشم هام با زمین بیشتر شده
ولی دلتنگیم نسبت به خدا اصلا کم نشده
هنوز مظلومانه قدم بر می دارم و با خودم حرف می زنم
گمشده ی زندگیم رو پیدا کردم
ولی هنوز نمی تونم کنارش باشم
......
.................
...........................

من با تو خو گرفتم       از خنده ات شکفتم       چشم تو شاعرم کرد      تا این ترانه گفتم:

 من ره به خلوت عشق هرگز نبرده بودم               پیدا نمی شدی تو شاید که مرده بودم

نظرات 1 + ارسال نظر
jenzade 22 اردیبهشت 1384 ساعت 02:42 http://jenzade.blogsky.com

سلام.
متنت رو خوندم جالب بود.
موفق باشی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد