یه شب اینجوری شد:
انقدر نخوابیدم که صبح شد.
بعضی شبا اینجورین.انقدر بیدار می مونی که شب از رو می ره و صبح میاد.
بعضی شبا یه جور دیگه ست.
تو توی خوابی که سیاهی می ره و روشنی میاد.
یه وقتایی خیلی طول می کشه تا صبح بیاد.ولی آخرش میاد.
من ایمان دارم که میاد.
رویای باران می بینم
رویای باغ ها را در میان صحرای شن
از خواب برمی خیزم، با رویاهایی پوچ
رویای عشق می بینم، و زمان از دستانم می گریزد
رویای آتش می بینم
در رویایم دو قلب در هم می پیچند و هرگز نمی میرند
و در کنار آتش
سایه ها هوس انسانی را نقاشی می کند
این گل سرخ شیرین صحرا
که سایه اش رازی نهان در خود دارد
این گل صحرا
شیرینی هیچ عطری این چنین آزارت نمی دهد
و حالا او بازگشته است
و چنین است که او منطق رویاهایم را ویران می کند
این آتش می سوزاند
درمی یابم که به هیچ چیز شبیه نیست
رویای باران می بینم
چشم به آسمان بالای سرم می دوزم
چشمانم را می بندم
این عطر کمیاب شیرینی مست کننده عشق است
گل سرخ شیرین صحرا
این خاطره قلب ها و روح های پنهان است
این گل صحرایی
این عطر کمیاب شیرینی مست کننده عشق است
ستینگ