عمو می گفت:
اگر یک ذره بفهمی اون دنیا چقدر باحاله
حتی یک لحظه هم این دونیا رو تحمل نمی کنی
این چند روزی که نبودم همین اتفاق افتاد
صبح ها می ختدیدم
شب ها اروم اشک شوف می ریختم
چقدر دوستش دارم
از دیشب تا الان هنوز چشم بر هم نگذاشته ام
منتظرم که نوبت من بشود
پس خدا کی؟
سهم من از دنیا چقدر است؟
خدااااااااااااااااااااااااا
هوا روشن است
یاکریم روی ایوان تورا تسبیح می گوید
و من ..........
من
من
پس کی می شود ما؟
توی یکی از نامه هات ازم پرسیده بودی
گریه می کنم یا نه . به ساعت می کشه یا نه؟
یه بارم بهم گفتی تو با کی با گریه درد و دل می کنی
کی ها؟
امشب از اون شباست که تا ساعت ها باید گریه کنم
تا درد و دلم با خدا تموم بشه و دلم رضایت بده
از دوریت خسته شدم
تحملش سخته برام
من کوچولوتم
یادت رفته؟
*- صدای اشک ها در شب مثل صدای تیشه فرهاد می مونه
...
مورچه افتاده توی آب هی داد می زده:
کمک . دنیا رو آب برد
فرار کنید. بیچاره شدیم
یه نفر با چوب کبریت از آب می گیردش
میگه:
چیه الکی شلوغش کردی بابا
دنیا رو آب نبرد
تورو آب برد کوچولو
دلم از خدا خیلی پره جی جی
نیاز دارم باهم ساعت ها حرف بزنیم
شایدم روزها
ازت بپرسم که چرا بعضی شبا
نگران می شم که یه وقت امام زمان نماز صبح خواب نمونه
یا اینکه ......
من رو بدجوری اب برده زود بیا !!!