هوای زندگی کردن دیگه برام سنگینه
دیگه بریدم
خیلی عجیب
خیلی
می خوام برم یه جای بزرگ تر
جایی که لیاقت گریه های منو داشته باشه
واقعا سیاه است اوضا
خاکستری به معنای واقعی
یا بریم با هم یا با هم وایمیستیم و استقامت می کنیم
فرار
به دنیای جدید تر
گل گندم برا من
بوی گندم برا من
هر چی می کارم برا تو
هر چی که دارم برا تو
گل گندم برا من
خنده زیبات برا من
هر چی که هستم برا تو
هر چی که دارم برا تو
گل گندم برا من
عشق زیبات برا من
هر چی می خندم برا تو
هر چی که دارم برا تو
گل گندم برا من
بوسیه گرمت برا من
هر چی که هستم برا تو
زندگیم فدای خنده های تو
می خواهم به اندازه بی نهایت از تو تشکر کنم
ولی می دانم مهربانیت بیش از این حرف هاست
به اندازه مهربانیت سپاسگذارم دختر خاکستری
برای روز میلاد تن من, نمی خوام پیرهن شادی بپوشی
به رسم عادت دیرینه حتی, برایم جام سرمستی بنوشی
برای روز میلادم اگر تو, به فکر هدیه ای ارزنده هستی
مرا با خود ببر تا اوج خواستن, بگو با من که با من زنده هستی
بذار از داغی دستای تنهات, بگیر ای حُرم گرما بستر من
بذار با تو بسوزه جسم خستم, ببینی اتش و خاکستر من
تو ای تنها نیاز زنده بودن, بکش دست نوازش بر سر من
به تن کن پیرهنی رنگ محبت, اگه خواستی بیایی دیدن من
دوتا چشم خیره شدن به هم دیگه
بازم شروع یک دوره دیگه
ای که با نامت جهان اغاز شد دفتر ما هم به نامت باز شد
دفتری کز نام تو زیور گرفت کار ان از چرخ بالا تر گرفت
اما خیلی قشنگ تر
برای رفتن و فنا شدن در خدا