پدر بزرگ رفت
به همین راحتی رفت
دیگر چهره اش را نخواهم دید
ان همه مهربانی اکنون زیر خاک است
یک خاک سرد . یک اندوه بی کران
کاش یکبار دیگر چهره ات را می دیدم
کاش می دیدی چقدر برایت گریه کردم
خدا کند خاک تحمل آن همه بزرگواری را داشته باشد
از امروز دیگر خانه مادر بزرگ معنایی ندارد
در این جهان تنها خاطراتت است که زندگی می کند
بار دیگر خدایا از من چیزی گرفتی که دادنش سخت بود
من که می آمدم در آغوشت اگر تنها اگر در خواست می کردی
باشد بار دیگر اندوه یاران را می بینم و شعر استقامت را زیر لب فرباد می زنم
خدایا ان روز را عشق است که به آغوشت می آیم کنار پدر بزرگ
کمی صبر بده تا زمان را متوجه نشوم و بیشتر به یادت باشم
پدر بزرگم روحت شاد و قلبت نیرو مند .
سلام مرا به خدا برسان و بگو به دیدارتان می آیم
یا تنها یا با ........................
تسلیت مرا بپذیر ای نوه ی پدر بزرگ.