دستم را بسته اید و جسمم را به اسارت می برید

من نه بنده ام نه فانی

با هیچ کسی هم در زندگی نسبتی ندارم

 

من فقط او را دارم........

 

من را به خودتان نسبت ندهیم

دستم که باز شود جسمم را رها می کنم

سکوتم که شکسته شود روز حساب فرا خواهد رسید 

راستی

.

.

.

.

.

منم همین طور

بابای                 :ی

پریسا پرکشید

مثل یک کبوترم    

 پرمی زنم       پر می زنم         پر می زنم

دیگه از همسفرام دل می کنم   

دل می کنم     دل می کنم       دل می کنم

پ.ن: یکی از خوبان به همین راحتی پر کشید.

تسلیت ما را هم بپذیر پرنده تنهای زندگی

 

 

 

هوا بوی خیانت می دهد

من عمریست نفسم را در سینه زندان کرده ام و نفس نمی کشم