گویند چون دشمنی خواهی با خودت جادوی عشق کن، که آن نهایت گناه باشد،هم
چون گناه دیوی که کار آدمیان به دست گرفت و اختیارشان سوزاند،از شر دل ناخوش
خودت پناه ببر به آسمان که چون آسمان بر تو خون گرید،عالم و آدم گویند فلانی زاده
فلانی در راه عشق دست به جادو زد ،اما سوختن همیشگی خودش را به تعجیل
انداخت .وچون سوختی و خاکستر شدی،روح تو نهالی می شود در جهنم،که چون
برآید و میوه دهد هر میوه آن قلب کبوتری ست خونین و هر خونی که بچکد،اشکی
ست که از چشم چکانده ای و بزرگان گویند آن که در راه عشق جادو کرد،شمشیر
کشید بر خودش و آن که جادو شد،نادانی ست که عاشقی فراموش کرده است.
سلام. به وبلاگت سر زدم. فعلا نمی تونم نظر کلی بدم. بعدها که بیشتر سر زدم بهتر می تونم حرف بزنم. موفق باشی.
خیلی قشنگ بود. آفرین. به ما هم سری بزن
سلام ...
چه با مزه ... وبلاگ جالبی دارین
سلام
خوبید
خیلی زیبا بود
به من هم سری بزنید
بای