مرد یخی

امروز نشسته ام کنار پنجره.
.شکافی که در آن آرزوهایم را تجسم می کنم .چه زمان سختیست امروز روزیست که تمام سلول های بدنم فریاد می زنند:خدایا این به کدامین گناه است.
روزگار با ما سر یاری ندارد. چشمانم همه جا  را به شکل تو می بینند.دلم خاطره هایت را پرستش می کند.
الان اوج تنهایی من است .زمانی که از غربت خسته شده ام وبه گذشته ها دل بسته تا آینده ام را  بسازم چه بسا خوش تر از دیروز.
هنوز مهمانم. در این دنیا فقط یک همدم دارم . آن را نیز گم کرده ام.

از دیروز تا فردا نتها یک احساس داشته ایم و آن احساس سخت و غریب انتظار است.

 

نظرات 9 + ارسال نظر
NNN 14 اردیبهشت 1383 ساعت 13:03 http://n.blogsky.com

راستی گلی جان لینکیدمت یه سر هم به ما بزن

تبلیغ باشه یا تبلیغ نباشه ؟!؟

میلاد 14 اردیبهشت 1383 ساعت 13:58 http://www.milad-handsome.tk

سلام گلی جون
تو هم منتظر
همه تو این دنیا انتظار می کشن
ولی هرکی بابت یه چیزی
بهر حال موفق باشی

آیدین 14 اردیبهشت 1383 ساعت 19:30 http://aidinf.blogspot.com

مثل اینکه خیلی نامیدی

سهیل 14 اردیبهشت 1383 ساعت 23:51 http://loveyou.blogsky.com

سلام خوبی وقت کردی به منم سر بزن :) میکنی..سهیل

دی جی سلطان 15 اردیبهشت 1383 ساعت 00:18 http://nakhoda666.blogsky.com

موفـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــق باشی دوست من

خاکستر 15 اردیبهشت 1383 ساعت 01:00 http://khakestar.blogsky.com

والله چی بگم

*صابر* 15 اردیبهشت 1383 ساعت 02:32 http://hothot.blogsky.com

سلام...من برگشتم دوباره...منتظرتم...

مریم 16 اردیبهشت 1383 ساعت 20:45 http://b4u.blogsky.com

سلام متن زیبایی بود قالبتم خوشگله

جلال 17 اردیبهشت 1383 ساعت 14:43 http://jalaltm.persianblog.com

اگه چیزی که منتظرشیم برسه بازم منتظریم؟ منتظر همون چیز یا یه چیز دیگه؟ اصلا چی شد؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد