خاکستری ترین مرد یخی


همیشه می گفتی دروغ چیزه بدی است.
فکر نمی کردم یه روز خودت هم دروغگو باشی
گلی جونی که همه براش می مردند یه دختر نقاب دار باشه.
همیشه می گفتی مهربان باش ولی خودت معنی مهربانی رو فراموش کردی.
من از دختر های دروغگوی مثل تو خوشم نمی یاد
چرا فکر می کنی کاری که می کنی درسته؟
مگه قرار نبود ...................؟
پس چی شود یکدفعه؟ نظرت بر گشت چرا؟
از تو یکی انتظار نداشتم.اصلا حالم از مرد یخی بودن به هم می خوره.
من به خاطر تو شدم مرد یخی ولی تو دیگه گلی جون نیستی..
تو شدی گلناز دنیای آدم بزرگ ها.
من را از دنیای آدم بزرگ ها آوری پیش خودت ولی خودت رفتی جای من؟
من همین جا می مونم.لااقل اینجا تو همین وبلاگ بویی از گلی جون می یاد.
انقدر می مونم تا بیای پیشم و معزرت خواهی کنی.
شایدم هیچ وقت نیایی آخه غرور داره کورت می کنه.
من غرورم را به خاطر تو ریز ریز کردم ولی تو نمی کنی.
شایدم می خوای از زندگیت بهتر استفاده کنی.بدون من .
بین آدم بزرگ ها.باشه می بخشمت برای فرامو ش کردن من.
ولی اگر رفتی به هیچ کس نگو یه روزی خارج از دنیای شما گلی جون بودم.
گلی جونی که مرد یخی حاضر بود براش.............
اگر بگی دیگه تو این دنیای مجازی  کسی به کسی اعتماد نمی کنه
خدایا چی شد یکدفعه؟ تو که می شناسی من رو. اشکال از من است؟
کاری ندارم تو این دنیا که انجام بدم فقط انتظار برای امدنت
حتی اگر یه عمر طول بکشه