یکبار چشم هایم را بستم و خوابیدم
خواب دیدم بزرگ شده ام
انقدر بزرگ که گلی مرا دوست داشت
و خواب دیدم بزرگ تر شده ام
انقدر بزرگ که گلی در برابرم سجده می کرد
و باز خواب دیدم که بزرگ ترین شده بودم
یعنی گلی عاشقانه بندگیم را می کرد
و من بیدار شدم
انقدر که از کوچکی زیر پاهای گلناز له شدم
مردیخی
۱۴/۰۱/۱۳۸۴
تقدیم به نامهربانم گلی
:ی
سلام خوبین؟ ...سال نو مبارک باشه ... ۱۰۰ سال به این سال ها ... من به روز کردم ... خوشحال می شم بیای پیشم ... فعلا با اجازه ... خداحافظ
salam , khobi , rad msihodam goftam 1 tokke pa biam eide didani arze adab konam, ishala labet khandon o delet shad beshe as soon as possible
سلام
ازاینکه به من سرزدی ممنونم
بسیار لذت بردم ازنوشته هایتان مرسی
سلام ٬ مرسی که سر زدین ٬ شماره گلی رو بده من برم باهش صحبت کنم :) بچه به این خوبی :)
سلام. ممنون از نظری که برام گذاشتی. موفق باشید.بای
دوست گرامی با درود فراوان...ما سالهاست بزرگ شده ایم ..دانا شده ایم...می دانیم عشق چیست..دوستی کدام است..نیرنگ وفریب وریاودروغ را هم شناخته ایم والی دغل کاران واهریمنان تازی نگار وتازی تبار هنوز باورمان نکرده اند!!ولی نگران نباش دیر یا زود دربرابر ما عاشقان تسلیم خواهند شد که این خواست تاریخ است...موفق باشی.
گلناز عادتشه
خیلی خودتونو ناراحت نکنید