انسان متجددی که از خودش فارق شده
اسلام را همان مزخرفاتی می داند که وقتی کوچک بوده مامانش به او گفته
بعد که دیگر بزرگ شده از ان هیچ نمی داند
بعد که دکتر شده مذهب اسلام را به همان اندازه می شناسد که که وقتی قنداق بوده
وقتی بچه بوده ادمهایی که اصلا صلاحیت اینکه درباره اسلام صحبت کنند را نداشتند چیزهایی به او گفته اند
بعد هم فراموش کرده
بعد که رشد کرده و تحصیلات عالی کرده و این تحصیلات عالیش را هم از اروپا گرفته از خودش هیچ نمی شناسد
از گذشته تاریخ کشورش چند خواجه می شناسد
از ادبیاتش چند ورق می داند که به عنوان فال دخترک فال فروش سر چهار راه می فروشد
از دین بی زار می شود
از تاریخش بی زار می شود
از فرهنگش بی زار می شود
از ادبیاتش بی زار می شود
موجودی حساب بانکی اش را وقتی می بیند بیشتر به خودش پی می برد تا وقتی خودش را در جلوی اینه می بیند.
حیف که نمیتونیم اونایی که حق ندارن درباره دین حرف بزنن اما میزنن رو سر به نیست کنیم
غلط املایی و نگارشی زیاد داری...
قبل از اپلیش بده بزرگترت ی نگاهی بکنه خانوم کچولو....
تو در مورد هون عاشقی حرف بزنی بهتره !!!!!!
ی پیشنهاد ..........اول مطالعه کن بعد بنویس