انسان متجددی که از خودش فارق شده

اسلام را همان مزخرفاتی می داند که وقتی کوچک بوده مامانش به او گفته

بعد که دیگر بزرگ شده از ان هیچ نمی داند

بعد که دکتر شده مذهب اسلام را به همان اندازه می شناسد که که وقتی قنداق بوده

وقتی بچه بوده ادمهایی که اصلا صلاحیت اینکه درباره اسلام صحبت کنند را نداشتند چیزهایی به او گفته اند

بعد هم فراموش کرده

بعد که رشد کرده و تحصیلات عالی کرده و این تحصیلات عالیش را هم از اروپا گرفته از خودش هیچ نمی شناسد

از گذشته تاریخ کشورش چند خواجه می شناسد

از ادبیاتش چند ورق می داند که به عنوان فال دخترک فال فروش سر چهار راه می فروشد

از دین بی زار می شود

از تاریخش بی زار می شود

از فرهنگش بی زار می شود

از ادبیاتش بی زار می شود

موجودی حساب بانکی اش را وقتی می بیند بیشتر به خودش پی می برد تا وقتی خودش را در جلوی اینه می بیند.

نظرات 3 + ارسال نظر
گاگ 15 مرداد 1384 ساعت 23:26 http://gagooldooni.blogfa.com

حیف که نمیتونیم اونایی که حق ندارن درباره دین حرف بزنن اما میزنن رو سر به نیست کنیم

سلام 16 مرداد 1384 ساعت 14:39 http://www.khale.persianblog.com

غلط املایی و نگارشی زیاد داری...
قبل از اپلیش بده بزرگترت ی نگاهی بکنه خانوم کچولو....
تو در مورد هون عاشقی حرف بزنی بهتره !!!!!!
ی پیشنهاد ..........اول مطالعه کن بعد بنویس

گلی جون 17 مرداد 1384 ساعت 16:32

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد