یه روزی ارزوی ادم میاد کنارش
انقدر بهش نزدیک میشه که بوی ارزویی رو که سال ها منتظرش بودی رو حس می کنی
دوست داری برش داری
بوسش کنی
ولی هر چقدر دستتو دراز می کنی بهش نمی رسی
وقتی می پری بالا می بینی فقط چند سانتی متر باهاش فاصله داری
هی تلاش می کنی
می پری
عرق می ریزی
ولی نمی شه
تو قدت کوتاست
ثانیه ها رو حفظ می کنی
زمان برات حکم طلا رو داره
ولی نمی شه
نمی شه
وایسادی نگاه می کنی
ارزوت پر می زنه
از جلوی چشمات دور می شه
دستتو دراز کردی
با چشای گریون داری تماشا می کنی که ارزو پررررررررررررر
ارزو ت که می ره تمام امید تو هم می ره
تمام هستیه تو هم باهاش دور می شه
حالا ارزو رفته
تو تنها شدی
با خودت کلنجار میری
چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اخه فقط چند سانتی متر
ولی تقصیر تو نبوده که قدت کوتاه است
باز باید برگردی به همون جهنمی که بودی
الان من این وسط گیر کردم
چرا من باید قدم کوتاه باشه که ارزوم پر بکشه
مگه تقصیر من است
خدا اینجوری می خواسته
حالا تو موندی و خدا
با یه حسرت خیلی خیلی بزرگ از ارزوی از دست رفته
........
سلام دوست عزیز وبلاک جالبی داری امیدوارم همیشه موفق باشی ،بازم بهت سر میزنم راستی منم وبلاگمو واسه اولین بار آپدیت کردم دوست داشتی بهم سر بزن منتظرتم بای
بگو چشمهایش را نبندد....!
قالب نو مبارک!
سلام!
وبلاگ قشنگی داری
خیلی هم قشنگ مینویسی
خوشحال میشم به من هم سری بزنی
چه عجب فرصت ابراز وجود داددین
کاشکی قد منم بلند بود....
سلام دوست عزیز خوبی؟ وب لاگ زیبایی داری با مطالب زیباتر پیش منم بیا خوشحال میشم. شاد باشی. یا حق........
عشق پرواز قنارى در باران است
وقتى که توفان
آغاز مى شود
وقتى که ستاره از شب مى گذرد
و شب
از اندوه
وقتى که خواب را در چشم هاى ما
بیدار نگه مى دارد!
سلام خیلی دوست داشتم وایه متن بالا تون نظر بدو ولی نشد خوشحال میشم بتونیم تبادل نظر داشته باشیم! www.Meghdad.tk & www.Sanjaghak.tk