هر لحظه منتظرم انفجاری رخ دهد

بزرگ و وحشتناک

به طوری که سکوت تاریخ شکسته شود

 بی کسی لحظه های من

خودم و این تنهایی تنفر آور

 

نظرات 2 + ارسال نظر
صبا 12 خرداد 1385 ساعت 08:20

نمیدانم چرا این روزها همه اش گمان میکنم پائیز در راه است...


شما هر دو خوبید؟؟؟

سجاد 17 خرداد 1385 ساعت 12:22 http://w

وقتی حجم سپید حظورت در بلندی تنگنا های دردی غریب می پیچید
و آنگاه که سنگینی فریادت سکوت سبک شب را می شکست
ذر کدامین ذهن خطور خطر قدم نوزادی می گذشت.
با ما باش

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد