ادم ها حجوم اوردن
برگ های سبزتو بردن
توی پاییز و زمستون ساقتو به من سپردن
نه!!!!!!
نه دیگه پا می شم این بار
خالی از هر شک و تردید می رم اون بالاها مغرور
بسه هر چی سختی دیدم
!!!! نمی گذارم هیچ کس گلم را و خودم را اثیر کند !!!!
مناجات های شبانه با چشمانی پر ز اشک
دلی بی تاب و چشمی محتاج دیدنت
دلی بزرگ دیوانه داشتنت و روحی وسیع
تا آسمان ها را در پیت می ایند ولی تو باز بالا تری
شاید بالا تر از فرشتگان
در اغوش خدا و من تنها
بزرگوار کمی شما هم نزول کنید اگر می شود
چون هر بار که می ایم بالا و پیدایت نمی کنم
می میرم و مجبورم بی تو در ثانیه ها جان دهم
تو می گردی و من می گردم
تو می خندی و من می خندم
و روز ها را در دستان مهربان تو به شب می رسانم
و شب ها را در آغوش مطمئن من به صبح می رسانی
برای تویی که هفته هاست به دنبال قاب عکس می گردی
ولی پیدا نمی کنی
:ی:ی
دیروز بهترین روز زندگیم بود
دیروز در این دنیا نبودم
برای ساعاتی به کنار خدا رفته بودم
انجا بهشت بود و او فرشته ای بود
همانی که امروز خوابش را دیدم
خدایا ممنونتم
نیستی
ولی بدان خنده هایت مهر نمازم و مقام شامخت قبله نمازم است
همه چیز و همه کسم
عجیب دلم گرفته است و شاید هم تنگ
دلم از کنار پنجره تاریک اتاقت دل نمی کند
کاش ...
کولی از چیز هایی می گوید که من کاملا غریبه ام
و این ادم ها!!!
خدایا!!!
وقتی عشق را می آفریدی چه احساسی داشتی؟
اه. خداوند عشق را نیافرید
وقتی دختر خاکستری را افرید عشق متولد شد
و چقدر غنی و لایتناهی
انقدر عشقش داغ و سوزان بود که مهرش اب شد
و در قلب من چکید!!!
.: مردیخی :.