من خسته شدم ولی تو از رو نرفتی

تو خسته نمی شی؟

از خودت

از دروغ ها و نقش بازی کردن های بچه گانت

من که از اول تا الان یک دروغ نگفتم و یه قدم کج بر نداشتم

وقتی به خدا نگاه می کنم شرمنده می شم

با اینکه تا الان صاف صاف بودم باهات

خیلی وقت ها حالم از خودم به هم می خوره

تو چطوری حالت از خودت به هم نمی خوره؟

چند سال همکلاسی با دوست هایت

و محیط کثافت بار ایران تو را خیلی از خودت دور کرده

... 

 

*- دانشگاه جای مقدسی است نه جای پسربازان!!

 

خدایا بعد از سال ها باز عرفان به درگاهت آمده

و تو را امروز به ظهر عرفه قسم می دهم

تو را به صحرای عرفه

یا شروع کن یا تمام کن

انتظار نه!!!

خواهش می کنم

تو عاشق ترینی پروردگارم

قبول؟

به دنیا بگویید تمام شود........

با معادلات آدم زمینی ها حساب کردم

چند تا جواب بهم داد:

۱- از خریت تو استفاده می شود

۲- یک شصتم علاقه اش هم به تو نیست

۳- پنجاه و نه نفر از تو بهتر در کنارش هستند

۴- روزانه به چهار نفر غیر از تو مشتاق تر است

و.....   تا هزار می شود رفت

 

ولی اسمان از معادله سکوت حلش می کند

تو اسمان ۳ نفر وجود دارن فقط

من . خدا . دخترش

کسی دیگری نیست که او را بدزدد

یا او مرا به خاطرش بفروشد

 

مردیخی-زمستان ۸۵

 

 

خدایا  کی به کیه ؟؟؟؟؟؟

چرا بعضی وقت ها دنیا اینجوری می شه خدااااااا؟

 

*- من هم اعتقاد داشتم خدا جون!!!!!!!!!

تو خیلی تغییر کرده ای

.......

شاید هم خودت را تغییر داده ای

....

دیوار ها گریه می کنند

.

دو سه روزه که دلم بدجوری هواتو کرده

باز دوباره حوس ناودون طلاتو کرده

 

چند شبه که باز دوباره تو به خوابم نمی یای...

هنوز همه چیز برای عجیب است

و من با همه هستم و تنهایم

تو کجایی؟

کسی پیانو نمی زند ولی صدای پیانو می اید در اتاق

کسی دارد اهنگ تنهایی را می نوازد

همان اهنگی که بی اختیار اشک ها را به دنیا  می آورد

چهل شب در نماز شبم دعای تلخی می کردم

انگار برابرده شد ولی من برای همیشه چشم به غروب جمعه ها می دوزم

مردیخی بزرگ گفت فرقی هم ندارد با انتظار مرگ

کاش می شد در اتاق را بر روی همه ببندم

حتی دختر خدا.......

 

 

رفت و امد ماشین ها

گرمای بخاری

صدای تند تند قلبم در تنهایی

و نگاهی دنباله دار به چادر خانوم ها

خوب خدا وقتی دوستم ندارد یعنی دوست داشتنی نیستم

شکایتی نیست و سعی می کنم اسمانی شوم

 

*.  الانتظارو اشدو من الموت 

و مردن برای تو را دوست دارم

 

دوستشان ندارم و از همه دورم

در عالم بی انتهای خودم قدم می زنم

و فرق ما ادم ها به من فحاشی می کند

حتی معنی فحش هایشان را هم نمی فهمم

فقط می دانم که خوب نیست

تو تنها اشنای این دیاری

که تو هم گهگاه در درونت ابری و مه الود می شود

*.- امروز فکر می کردم که اگر تو بری من کجا برم؟