گاهی شوخی شوخی جدی می شود

گاهی هم جدی جدی شوخی

نمیدانم امشب شوخی هایت جدی ناراحتم کرد

یا جدی جدی شوخی هایت حالم را گرفت

دلم ادم هر هزار سال یکبار هم که شده به گریه نیاز دارد

با توام خوش خنده

گرفتی منظورم را؟

یک قدم نزدیک تر شد

مرگ را می گویم

 

*-فردا شغال پیرو رو دوششون می یارن

چرا نمی فهمی؟ نمی خواهم بی تو بمیرم

چند صبایی مرا تحمل کن...

 

تشنه نیستم ولی چون عادت کرده ام له له می زنم

حالا باید قطعه های زیبای زندگی به بچَسبونم

تا چهره زیبایش نمایان شود

 

*. شد زمین پر ز مسکین و یتیم              ما گرفتار کدامین هیئتیم؟

گاهی هم انقدر از داشتنش شادم که خودم را فراموش می کنم

از وقتی دارمش احساس می کنم بیهوده نیستم

حداقل می توانم فدایش شوم

این ارزوی کوچکی نیست

 

خو کرده های قفس را میل پریدن نیست

 

ارزوی مرگ کردن با اس ام اس در تاکسی...

من همانی ام که محکوم به زندگی در میان شماست...

روی لبهای گرمش خنده موج می زد

دلش پر از امید بود 

 قلبش ارام

مهربان

...

 

شکر

قرار است گوش شیطان کر سال های خوبی را داشته باشیم

و انگار دارد بوی برف می اید!!!!

می بندی بریم برف بازی؟

یا گذاشتی من برایت ببندم؟

برای تنهایی خودم و فرار از قبیله ادم ها

 

ناراحت شدم وقتی نام مقدست بر زبان و دهان کثیف بندگان خدا به راحتی می چرخید

و از تو گفتن همچو فاحشه ای بی ارزش بود!!!

چرا می گذاری ؟؟؟

چرا؟!!!!!!

انجایی که من دوست دارم برسم

تو مدت هاست رسیده ای

بانوی بزرگ زندگیم التماس دعا دارم

تو مقامت بسیار والاست نزد خدا!!!

 

 

به یاد گذشته ها بیا امشب توی کوچه ی تنهایی هامون

تا بیدار شدن آفتاب دست در ئست هم قدم بزنیم

..............

می توانستی نباشی ولی هستی

و من بودنت را لبخند می زنم

بگذار همه بدانند

اری من شادترینم چون  تو را دارم

چون ما با هم خوشبخت ترینیم